بعد از یک ماه بارون بی وقفه، امروز خورشید بی منت هیچ ابری اومده وسط آسمون صاف.
صبح می خواستم برم دانشگاه ورقه هایی که باید تصحیح کنم بگیرم، بعد فکر کردم همچین روزی کی می ره دانشگاه آخه؟
رفتم به یه حموم طولانی.
قفسه ها رو گشتم، هرچی ماسک مو و کرم و صابون جینگولی خریده بودم امتحان کردم.
بعد خوش خوشان دِمی کوچولو رو از گاراژ آوردم بیرون و یه ویراژ حسابی تو خیابونهای خلوت دادم.
رفتم یک ساعت واسه خودم وسط عطرها و لوازم آرایشهای فروشگاه ول گشتم.
یه لاک صورتی جیغ خریدم.
با ویراژ و دوپس دوپس برگشتم خونه.
بعد از یک سال و اندی ناخنهامو لاک زدم.
یه پیرهن صورتی گل گلی پوشیدم.
چهارتا ماتیک مات و براق جیغ روی هم مالیدم رو لبهام.
کلی جلوی آینه قربون صدقه خودم رفتم.
الآن هم روی کاناپه راحتی زیر نور اولین آفتاب بهاری ولو شدم و پاستیل می خورم
و فکر می کنم چطور می شه که
از فرآیند سفیدسازی زمانی سیگنال سنسورها
به سیستم خطی مولتی رگرسیون پایدار رسید؟
امروز، روز منه.
جوابش حتمن پیدا می شه.