سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۳  

می گن لينک نطلبيده مراده ;) ايشون و ايشون لطف کردن در نهايت مهربونی به اين وبلاگ بی نام و نشون خزعبلی لينک دادن، واقعا ازشون ممنونم و شايد لوس به نظر بياد اگه بگم واسه نوشتن دلگرم شدم، اما عين حقيقته. البته باهاس زودتر از اينا تشکر می کردم اما خب، ما اصولا چاکريم!
راستياتشو بخواين وقتی مطالبتون رو راجع به طبيعت و کوه و صحنه های منحصربفرد طبيعی رو که باهاشون مواجه شدين و می شين ، می خونم يه لذت کشفی رو می برم که خودم ازش محروم شدم، البته شايد خودم بيشتر از همه تو اين محروميت مقصر باشم. من حسرت قديمی دريانورد شدن و جهانگرد شدنو هميشه با خودم يدک می کشم، کسی چه می دونه شايد يه روز يا علی رو گفتم و کوله پشتيو برداشتم و بسم الله... ای بابا...
گاهی که به وبلاگ قبليم سرمی زنم خنده ام می گيره يه زمانی چه تحويلمون می گرفتن، چون تحويلشون نگرفتيم حالا بهمون می گن تخم مرغ گنديده! زندگی همينه ديگه، البته خدايی تفسير جالبی از من کرده، می گه عين تخم مرغ گنديده از بيرون سفيد و پاکه وقتی می شکنيش بوگندش حالتو بهم می زنه. راست می گه والله! من اصولا از دور دل می برم از جلو زهره. از رفيق بازی و گروه بازی هم خوشم نمی ياد، زور که نيست؟ هرچی هم شما بگين، قبول، من همونم.
والله به عقب که برگردم آدمهايی که درباره من بد قضاوت کرده ان، از اونايی که ديدشون مثبت بوده خيلی بيشتر بودن. اما به قول هدايت هرچی شما منو سخت تر قضاوت کرده باشين، باز من خودمو سخت تر قضاوت کرده ام. اين قضيه چندان اهميتی نداره. فقط کمکت می کنه عذر آدمهايی که حضورشون رو اعصاب سمپاتيکت ويولون می زنه بخوای. يه حساب سرانگشتی بکشی می بينی تعداد آدمهايی که دوست نداری از اونايی که دوست داری خيلی بيشتره، پس شونه بالا بنداز و درمقابل اونايی که بهت حمله می کنن موضع دفاعی نگير، آدم دليلی نداره همه جا بخواد از خودش دفاع کنه...

posted @ ۱۰:۳۸ بعدازظهر