(گفتگوی من و یار تو ماشین در راه خونه رفیقمون)
من- اون پرچم کدوم کشوره بالای اون ساختمون؟ شبیه رنگین کمونه.
یار - چه می دونم والله. لابد مال یکی از این کشورهای نیست در جهانه که نقاشی پسرپادشاهشونو می کنن پرچم!
من - هه هه هه بعید هم نیست.
یار - شاید اصلن پرچم جایی نباشه همین طوری محض قشنگی گذاشتن.
من - شاید. اما واسه پرچم خوشگله ها. اگه یه روز یه کشور داشته باشم اینو می کنم پرچمش!
یار - می تونیم کشور داشته باشیم. می تونیم از این جزیره کوچیکها بخریم کشورش کنیم!
من - راستی؟ عالیه! اسمشو چی بذاریم؟
یار - اوممم... نیو پرشیا!
من - خوبه... یعنی فقط پارسها رو راه بدیم توش؟!
یار - نه فقط آمریکاییها رو راه نمی دیم توش تا بمونن تو صف ویزا!
من - فقط هم تو دوبی و ترکیه لابد!
یار - هه هه هه دقیقن!
من - بعد آدرس اینترنتیش رو هم می ذاریم ان پی. ان پی داریم الآن؟
یار - آره فکر کنم مال نپال باشه.
من - حیف... خب بیا اسم کشورمونو عوض کنیم.
یار - مثلن چی؟
من - اوممم... آپادانا؟
یار - آپادانا خیلی کوچیکه دیگه. پاسارگاد چطوره؟
من - عالیه. فقط مردم دنیا ممکنه فکر کنن "پاسار" یه اسم مالاییه. یادته پاسارسنی تو مالزی؟
یار - بی خیال مردم دنیا. مالایها هم از ما دزدیدن پاسار رو!
من - آره. اوکی پس تصویب شد: امپراطور امیر اول فرمانروای پاسارگاد! دودو دودو دودودودو!
یار - هه هه هه متشکرم متشکرم!
***
خلاصه گفتم گوشی رو دستتون بدم از الآن برای گرین کارت و سیتی زن شیپ اقدام کنین! مهاجرت از طریق سرمایه گذاری تو اولویته!
***
پی نوشت خصوصی: عزیزم اجاره خونه این هفته رو چی کار کنیم؟!!!!