|
چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۳
می دونی اگه يه روز تموم فلسفه هايی رو که ادعاشونو می کنی تو صورتت بالا بيارم، همه هيکلتو کثافت می گيره؟ آدم تو ادعا کردن هم مثل غذا خوردن باهاس جانب امساکو نگه داره.
دنيا سيستم جالبی داره. به هرکی بيشتر فحش بدی بيشتر ازش تقليد می کنی.
وقتی تو پروفايل ارکاتم عوض عکس خودم، عکس يه زن گذاشتم بالای دار، هفته ای دو سه تا email داشتم که جريان اين عکسه چيه و چه تفکری پشت سرشه. خدا رو شکر از وقتی relation status رو زدم married ملت همه جواب سوالشونو گرفتن، کسی ديگه اينو نمی پرسه.
می دونی فرق من با بقيه چيه؟ بقيه وقتی با يه آدم تازه مواجه می شن، يه روزه می شنانش، من با يکی که مواجه می شم تو ثانيه اول می شناسمش، بعد يه سال وقت صرف می کنم تا به خودم ثابت کنم شناخت اوليه ام اشتباه و عجولانه بوده، هميشه هم درست تو لحظه ای که کاملا متقاعد شدم راجع به يارو اشتباه کردم، طرف می زنه يه کاری می کنه که دقيقا بهم ثابت بشه شناخت اولم چقدر درست بوده... اوا تو هم اينجوری؟!
بلانسبت حيوون، اما تو واقعا يه حيوونی... مجازاتت هم اين که تا آخر عمر با همين حيوونهايی نشست و برخاست داشته باشی که دور ورت هستن... واخ واخ، چه آدم بيشعوريم که به اينهمه انسان باشخصيت توهين کردم نه؟ ايش ايش حيوون اونيه که می گه نه؟ همه اينا قبول اما تغييری تو اصل قضيه نمی ده. من هرکثافت الدنگی باشم، باز تو همون حيوونی هستی که هستی...
سوء تفاهم نشه با عقشم دعوام نشده. با هيشکی دعوام نشده. جلوی همه ناز و گل و مامانی. اما خب، دلم گرفته.
posted @
۱۱:۰۵ بعدازظهر
|