|
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۴
به اندازه تموم اعصابی که از موندن تو ترافيک بعد از ظهر تهرون از آدم خورد می شه، دوستت دارم. اين می تونه تحمل ترافيکو واسه ات آسون تر بکنه؟!
يادمه دبستانی که بوديم، بين بچه ها هرکی لاتی تر حرف می زد و فحشهای آب نکشيده تری می داد، باحال تر تلقی می شد. به نظرم نسل ما هنوز اين روحيه رو حفظ کرده... چطور؟ هيچی بعضی وقتها تو وبلاگهای همسن و سالهام چنان فحشهايی پيدا می کنم که صدرحمت به چاله ميدون. البته اگه خيال می کنی می خوام نق بزنم بابت اين موضوع، کور خوندی. چار ديواری اختياری.
ای خدا ساعت پنج نمی شه بريم پی کارمون. خسته شدم بس که اينجا نشستم و حرص خوردم چرا کار نمی کنم.
posted @
۳:۵۹ بعدازظهر
|