سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     یکشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۴  

"مصدق نفت رو ملی کرد ما انرژی هسته ای رو ملی می کنيم."

اين جوری که آقايون به ضرورت يادشون می ره تا همين دو دقيقه پيش ملی گرايی جرم بوده و مصدق يه فرنگی مآب گيج دست پرورده انگليس، يه دفعه دولت عربزده ای که يکی از مراجع روحانيش به مصدق گفته برای ما ملی گراها از کمونيستها بدترن، می شه يه دولت ملی دو آتيشه... لابد يه چند سال ديگه به حکم ضرورت همچين چيزهايی می شنويم:
"حضرت کورش کبير عليه الرحمه، يهوديها رو از دست بخت النصر نجات داد ما به تاسی از اين جد بزرگوارمون، اسرائيلو به رسميت می شناسيم."

اگه من تو اون مهمونی کذايی ايرانيهای مقيم نيويورک بودم در جواب جناب لاريجانی با اون جمله گوهربارشون که "مصدق در قلب ماست" عرض می کردم: مصدق در قلب شما نيست، اين 27 ساله تو معده تون گير کرده بود که حالا هم به بدترين شکل ممکن استفراغش کردين.

پی نوشت: می خوام يه کتاب بنويسم به اسم 1384 بر وزن 1984 جرج اورول. نيازی هم نيست خيلی از مخم کار بکشم، جملات آقايون و خانومها رو بازنويسی کنم کافيه.

posted @ ۹:۴۹ قبل‌ازظهر