سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     جمعه، آذر ۲۵، ۱۳۸۴  

معجزه خونه ما

توی يه شب بارونی طبق معمول با قدح چايی دردست اومدم تلويزيونو روشن کردم. همخونه ما هم طبق معمول از خونه پشت تلويزيونش اومد بيرون تا بره به خونه پشت کولرش و از صدای آزاردهنده تلويزيون راحت بشه.
تو حال و هوای معنوی چايی ديدم که مثل هميشه از مسير هميشگيش از روی ديوار رد شد. انگار نه انگار که اونجا روی ديوار يه صفحه برنزی آويزون کرده بودیم که روش ۱۲ خدای چينی حکاکی شدن.
داد زدم: آهای مارمولک خر! اگه راهتو کج می کردی و از روی خدا رد نمی شدی، می تونستم اين معجزه رو تو وبلاگم ثبت کنم و مشهور بشم. آخه مارمولک هم اين قدر بی دين؟!
بنده رو به ت...مشم نگرفت و رفت پشت کولر قايم شد.
چون زورم نمی رسيد برم خدمتش برسم مجبور شدم راجع به رفتارش فکر کنم. گفتم لابد اين بنده خدا هم طبق فرهنگ اينجا بار اومده و با خدايان چينی رودرواسی نداره چون تو دين اينا هيچ حيوونی ملعون و نجس نيست. شايدم خواسته اينجوری با خداش يه حال و احوالی هم بکنه.

يه دفعه دوزاريم افتاد معجزه چی بوده. يادتون باشه واسه همه تعريف کنين:
ديشب مارمولک خانه ما در يک اقدام نمادين با رد شدن از روی بتی آويزان بر ديوار، نفرت و انزجار خود را نسبت به بتهای شرک آلود و کفار بودايی و هندو و غيره نشان داد. درحالی که اگر تابلويی حاوی شعائر اسلامی بر ديوار آويزان بود، همانا مارمولک راه خود را کج کرده و بر تابلو سجده می برد. و اگر کسی بر اين اشکال کند خواهم گفت که گردنبند الله اهدايی خاله جان را بر گردن آويخته ام و هيچ مارمولکی تاکنون از گردن من رد نشده است.
تکبير.

posted @ ۶:۳۱ بعدازظهر  


Comments:
نه احتمالا اون مارمولک کذايی تو دستگاه خلقت خرقه ی مارمولکی براش دوخته شده.شواهد و قراين نشون ميد مارمولک ها و خزنده ها و سگ سانانی که به قصد ادای احترام و ابراز ندامت به خاک ميفتن و سر به آستان معصومين ميسايند همانا انسان های توبه کار تغيير ژنتيک يافته اين که فک ميکردن سگ بودن يا مارمولک بودن از دوپا داشتن و معصيت کردن به اسم بشر بيتره.الله اعلم!!
 
ارسال یک نظر