سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴  

دلم گرفته. حوصله هيچيو ندارم. همين طوری الکی. يه همکاری داشتم، يعنی يه مدير پروژه ای داشتم که می گفت حالم از اين وبلاگها بهم می خوره. يعنی که چی بشينی پای اينترنت وقت نازنينو هدر بدی حرفهای مردمو بخونی: امروز صبح که از خواب پا شدم احساس خوبی نداشتم، بعد مامانم برام صبحونه آورد و خلاصه يه مشت دری وری که اصلا به من ربطی نداره. بعد گفت البته يه مشت وبلاگ تخصصی هم هستن که خوب می نويسن، معمولا يه نکات ريزی توشون پيدا می کنم که توی کتابها و مقاله ها پيدا نمی شن. من فقط لبخند زدم به حرفهاش و نگفتم که واقعيتش، من عاشق همين غرغرها و دلتنگيهام و از وبلاگهای تخصصی خوشم نمی ياد. من همينو دوست دارم که بخونم دلم گرفته. بخونم حوصله ندارم. بخونم حس می کنم هيچی تو دنيا خوشحالم نمی کنه. بخونم می دونم حرفهام تکراريه اما همينه. بخونم من تنهام، من غصه دارم بدون اين که بدونم غصه ام از چيه، بخونم لعنتيا چرا منو فراموش کردين. بخونم خسته ام و هرچقدر تنبلی می کنم خستگيم درنمی ره. بخونم حالم از بدجنس بازيها و زرنگ بازيهاتون بهم می خوره. بخونم از تلاش مذبوحانه ای که هممون واسه محق نشون دادن خودمون نشون می ديم بيزارم ولی نمی دونم چطور می شه ازش فرار کنم. بخونم از سکوت بدم می ياد اما هيچ حرفی هم واسه گفتن ندارم.

ولش، بی خيال. شنيدين سخنگوی دولت در باب استيضاح وزير دفاع چی فرموده ان؟ " استيضاح مانند دادخواست طلاق می‌ماند که قانونی است، اما زيبا نيست." و در ضمن "کشف حقيقت هميشه مستلزم استيضاح نيست... چه بسا بعد از اختلافات ، تفاهماتی وجود داشته باشد... چه بسا پيوندهای بعد از دادخواست طلاق محکم‌تر و مستحکم تر هم می‌شود، اما اين کار زيبا نبود." - اينم اصل خبر - استيضاح خالی که مثل طلاق نيست، طرف کی باشه هم شرطه. مثلا استيضاح وزير دفاع احمدی نژاد مثل طلاق می مونه ولی استيضاح وزير کشور و وزير ارشاد خاتمی عينهو ازدواج موقت زيبا و شيرينه. در ضمن يکی نيست به اين جناب الهام بگه نگران نباشين، شما از همديگه طلاق بگير نيستين چون هميشه هووی مشترکی به اسم مردم دارين. تا چشم همه مردم حسود که نمی تونن ببينن دربياد، خيال دارين تا دنيا دنياست به زندگی مشترکتون سرسفره مردم ادامه بدين. به دلتون بدنيارين اين بگو مگوها طبيعيه به قول خودتون فقط پيوندتونو مستحکمتر می کنه. چقدر ابلهيم ما اگه باور کنيم.

posted @ ۹:۰۰ قبل‌ازظهر  


Comments:
delam gerefte hamvatan,havaye khoondan nadare,man mordeye in fingilisham lamassab aslan hess ro montaghel nemikone
 
ارسال یک نظر