تو دبیرستان یه معلم ادبیات داشتیم که واقعا بین اون همه آدم گاگول غنیمتی بود.یه بار یه خودآزمایی بود که پرسیده بود نقش زنان و بانوان رو در انقلاب الجزایر توضیح بدین بچه هام طبق یه رسم تقریبا جا افتاده شروع کردن که آره بانوان در صفوف منظم دوش به دوش مردان برای آزادی سرزمینشان مبارزه کردند و ازین خزعبلات.یارو داغ کرد گفت نه پدر سوخته ها این زنا اونموقع زیر چادراشون اسلحه اینور اونور میکردن که بدرد آدم کشی میخورد.راسیاتش من ازین خانباجیا که چشمای مثه آهوشون!فقط از زیر چادرشون بیرونه به اندازه ی جن از بسم الله وحشت دارم