سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     پنجشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۶  

بچه بودم و شام مهمون داشتیم. خواهرم با یه سری دیگه از مهمونها رفتن مسجد محل واسه انتخابات ریاست جمهوری رای بدن. وقتی برگشتن، دایی از خواهرم پرسید: به کی رای دادی؟
خواهرم گفت: رفسنجانی.
قبل از این که دایی بپرسه چرا، خواهرم با عجله اضافه کرد: واسه این که جاسبی نشه.
دایی فقط پوزخند زد.

یه روز بهاری با یه عالمه اعلامیه و پوستر و شور و شوق به خونه اومدم. داشتم پوستر رو دیوار اتاقم می چسبوندم که دایی با خنده گفت: هنرپیشه خوش تیپ تر از این پیدا نکردی؟! با غرور نوجوونی گفتم مگه شما نمی دونین؟! تموم شهر پوسترهای این آقاست. من اینا رو از یه راننده تاکسی گرفتم که تموم ماشینشو پوستر چسبونده بود. این دفعه دیگه نمی ذاریم ناطق رئیس جمهور بشه.
گفت خاتمی هم هیچ کاری براتون نمی کنه. اینا همه اش بازیه، خام نشو دخترجون!
وقتی رفت به مامان گفتم دایی چقدر بدبین و منفی بافه.
مامان گفت ای بابا، زمان انقلاب هم همین طوری بود. ما مثل تو براش از هیجان و کارهامون می گفتیم، اون هی سر تکون می داد می گفت خام نشین!
گفتم لابد قبل از انقلاب هم به شاه و برنامه هاش بد و بیراه می گفت!
مامان خندید و عین برادرش سر تکون داد.

این انتخابات آخری، دایی دیگه نبود تا پشت میز آشپزخونه بشینه، براش چایی بریزم و با شیطنت ازش بپرسم دایی جون، واسه این که احمدی نژاد رئیس جمهور نشه، حاضرین به رفسنجانی رای بدین؟!
اونم سر تکون بده و عصبی بخنده.

**********************

اصلاح طلبهایی که ادبیات چاله میدونی خودشونم هنوز نتونستن اصلاح کنن، فرمودن تحریمیها خفه بشن فعلن. دعواهای داخلیمون فعلن به کنار تا انتخاباتو ببریم. لابد مثل قبل وقتی قدرتو دست گرفتن می خوان بپرن به همدیگه! در هر حالت و صورت، گور پدر ملتی که ما باشیم... هی هی دایی کجایی تا برات بگم اینا همه اش بازیه؛ اما تو بگو خام نشم چی کار کنم دایی؟؟؟؟؟

پی نوشت واسه دایی: تو اداره پست اینجا کلی سکه ملی دیدم. یه آن به خودم گفتم چندتا از اینا بخرم برات بفرستم. شرط می بندم کلکسیونت هرچقدر تکمیل باشه، باز سکه های اینا رو نداری. بعد یادم افتاد دیگه نیستی... خیلی نامردی!

posted @ ۱۱:۴۸ بعدازظهر