همبستگی بزرگ وبلاگ نویسان با دانشجویان در بند
قلم فرسایی کار من نیست، فکر هم نکنم نوشته هام بتونه کسی رو تسکین بده. فقط می تونم بگم واقعن متاسف و مستاصلم.
تو این دوسال آوارگی تو دنیا، عمیقن به این باور رسیدم که حق ما این نیست.
باز دم شما گرم که جرات فریاد زدن دارین. امیدوارم هیچ وقت یاستون از صبوری روحتون وسیع تر نشه.
ما عین عروسکهای کارخونه ای بار اومدیم. یه سرنگ بزرگ تو کله مون فرو کردن تا هرچی حس شادی، زندگی، هیجان، امید، شرف و وجدان تو وجودمون بود، بکشن بیرون. تو همچین محیطی شما زنده این و امید دارین. این معجزه است.
واقعن نمی دونم چی بگم. همین!