سفالينه
مهٔ 2004  
ژوئن 2004  
ژوئیهٔ 2004  
اوت 2004  
سپتامبر 2004  
نوامبر 2004  
دسامبر 2004  
ژانویهٔ 2005  
فوریهٔ 2005  
مارس 2005  
آوریل 2005  
مهٔ 2005  
ژوئن 2005  
ژوئیهٔ 2005  
اوت 2005  
سپتامبر 2005  
نوامبر 2005  
دسامبر 2005  
ژانویهٔ 2006  
فوریهٔ 2006  
مارس 2006  
آوریل 2006  
مهٔ 2006  
ژوئن 2006  
ژوئیهٔ 2006  
اوت 2006  
سپتامبر 2006  
اکتبر 2006  
نوامبر 2006  
دسامبر 2006  
ژانویهٔ 2007  
فوریهٔ 2007  
مارس 2007  
آوریل 2007  
مهٔ 2007  
ژوئن 2007  
ژوئیهٔ 2007  
اوت 2007  
سپتامبر 2007  
اکتبر 2007  
نوامبر 2007  
دسامبر 2007  
ژانویهٔ 2008  
فوریهٔ 2008  
مارس 2008  
آوریل 2008  
مهٔ 2008  
ژوئن 2008  
ژوئیهٔ 2008  
اوت 2008  
سپتامبر 2008  
اکتبر 2008  
نوامبر 2008  
ژانویهٔ 2009  
فوریهٔ 2009  
مهٔ 2009  
ژوئن 2009  
سپتامبر 2009  
اکتبر 2009  
نوامبر 2009  
ژانویهٔ 2010  
فوریهٔ 2010  
مارس 2010  
آوریل 2010  
مهٔ 2010  
ژوئن 2010  
سپتامبر 2010  
ژانویهٔ 2011  
آوریل 2011  
دسامبر 2011  
     یکشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۶  

ببین شمایی که مثل من این ته دنیا نشستین، هی بیاین بیانیه صادر کنین که ایران خیلی خوبه و برخلاف اینجا روابط خونوادگی پایداره و ملت عاطفین و کیه که مالیات بده و هزینه انرژی مفته و این تفاسیر. مطلقن هم به روی مبارک نیارین که اگه اینجوره چرا برنمی گردین. اما من می گم عزیزجان! وضع خرابه. وضع اون مملکت خیلی هم خرابه.

نقل جنگ و این دیپلماسی کثافت بار جهانی نیست. سرنوشت ما همینه: تا وقتی خاورمیانه انرژی دنیا رو تامین می کنه ما باید تو چاه فاضلاب سیاست بین الملل باشیم. نقل خودمونه. تتمه اخلاق و شرافت انسانیمون از بین رفته. مگه زمان قاجار تقریبن مستعمره نبودیم؟ مگه درگیر جنگ نبودیم؟ مگه بدبختی و فلاکت از سر و رومون بالا نمی رفت؟ مگه قاضی حاکم شرع و قوانین اسلامی از جمله حجاب اجباری همه جا حاکم نبود؟ پس چرا به اندازه الآن بی شرف و بی ناموس نبودیم؟!

مادربزرگ خدابیامرزم، به اتفاق اکثر زنهای فامیل تموم دوره کشف حجاب رضاشاه تو خونه موندن و بیرون نیومدن. اصلن تصور بی بی بدون چارقد و چاقچور غیرممکن بود. همین زنها شناگرهای ماهری بودن که همه شنا رو تو کارون یادگرفته بودن. سر یکی از پیچهای رودخونه، یه صخره یه مقدار پیش اومده و خلاصه رودخونه از جاده دید نداره. اونجا محل شنای همین زنهای روگرفته بود. از مادربزرگم می پرسیدم خب اگه یکی از جاده بیرون می اومد، اگه بالای صخره می ایستاد که همتونو می دید. دستشو گاز می گرفت و می گفت روم سیاه چه بی آبروییها! هیچ کس اینقدر بی آبرو نبود، اگر هم بود که تموم شهر رسواش می کردن و با فضاحت می انداختنش بیرون! طفلی زنده نموند تا ببینه چطور این ملت بیمار از مهمونیهای خصوصی هم، از استخرهای زنونه فیلم می گیرن و چقدر مشتری بیمارتر از خودشون دارن!
یا همین اراذل و اوباش سابقو درنظر بگیرین! جوونهای علاف سرگذر، کسی به دختر محلشون چپ نگاه می کرد، شکمش سفره بود. الآن خودشون مخترع کثیف ترین و شنیع ترین آزار و اذیتهان، جامعه نه تنها تقبیحشون نمی کنه، بلکه به اسم "باحالی" به ریششون می خنده و می گذره و تازگی افتخار پلیس هم این شده که در نقش اراذل و اوباش قدیم، قمه دست بگیره و هرکی هرکی بریزه تو خونه ملت و شکم سفره کنه!

ببین نظر شما به جای خودش محترم، نظر من اینه که مسبب این وضع نه اسلامه نه تهاجم فرهنگی نه اوضاع اقتصادی. به نظر من سیاستهای فرهنگی این بیمارهای جنسی تازه از غار دراومده، این طور فرهنگ و اخلاق ما رو به قهقرا برده. وگرنه همون طور که قبلن گفتم، ما سالهای ساله که گرفتار استعمار و غارت و سیاستمدار خائن و دیکتاتور و عوامزدگی و کوفت و زهرمار هستیم. تو هیچ دوره ای این قدر سادیستیک و بی اخلاق نبودیم والله. (شایدم بودیم من خبر ندارم؟)
خلاصه این از اخلاق جنسیمون، اون از اخلاق حرفه ایمون، اینم از وضع فرهنگیمون. به خدا دیگه غلط بکنم سراغ این سایتها و رادیوهای به اصطلاح روشنفکری برم. آخه لامصبا ما اولین ملت خاورمیانه بودیم که جنبشهای روشنفکری داشتیم، برای دموکراسی و قوانین مدنی مبارزه کردیم، اون وقت حالا تو قرن بیست و یک کار روشنفکر ما به جایی رسیده که بره از آیه الله فسیل استفتا کنه که اعتراف دانشجو زیر شکنجه معتبره یا نه؟ انقلاب 57 رو که ولش، پس انقلاب مشروطه هم کشک؟! همه گوش خوابوندن فلان مسوول درجه ده جمهوری اسلامی یا بهمان آیه الله مهجور دربیاد بگه بالای چشم پسرخاله گربه آبدارچی آستان مبارک ابرو، یا مثلن اتوبوس از مینی بوس بزرگتر است که فردا همینو تیتر گنده کنن که آهای خلایق! ببینین فلانی هم گفت که بعله! باقی هم که همه عربده کشی و فحاشی ناموسی.

به قول میرزاده عشقی، ملت به کجایی؟!

posted @ ۴:۲۰ قبل‌ازظهر