١. پی نوشت پست قبلی می خوام بگم با بلوای تو وبلاگستون سر مانتو روسری گلشیفته شد (که اصلن خیلیا فیلم یادشون رفت!) عمیقن به این نتیجه رسیدم که اجباری شدن حجاب اول انقلاب همچینم برخلاف خواسته اکثریت مردم نبوده. یعنی اگر بود، درعرض یکی دوسال اینجوری میخشو محکم نمی کوبید و نماد و مظهر جمهوری اسلامی نمی شد. بینی بین الله فکر می کنین توتالیترترین حکومت دنیا می تونه درعرض دوسال حجاب رو برای مردم نیوزیلند اجباری کنه؟ نمی تونه دیگه! خلاصه یه ارزشهایی برامون درونی شده و خودمون حالیمون نیست. البته ایرانی بازیهای حواشی فیلم نمی دونم چنددرصدش ناموسی بود چنددرصدش حسودی!
٢. ببین می خواد بهت بربخوره یا نه من حرفمو می زنم: تو بیست و هفت سالی که از خدا عمر گرفتم، بوقلمون صفت تر از مسلمونها ندیدم که ندیدم! چنان رنگ عوض می کنن و حرفشونو می پیچونن که مات می مونی بابا بالاخره حرف حساب تو چیه آخه. یعنی هزاری برات مغلطه می کنه، زبون بازی می کنه، آسمون ریسمون می بافه، دست آخرهم می بینی هرچی بگه درنهایت تفسیر عملیش این می شه که تا دسته... استغفرالله! بیا اینم یه نمونه اش نظرات آیت الله گرامی. خودت برو بخونش، نظراتش درباره سنگسار، بهاییت و همجنسگرایی خوندن داره واقعن. البته من خراب این نظرش شدم: "بنده در رساله توضیحالمسایل خودم در مساله حدود آوردهام که اگر اجرای حدی از حدود، موجب از دست رفتن افراد ضعیفالعقیده یا موجب تقویت دشمن بشود، نباید اجرای حد بشود. ادلهای را هم در آنجا آوردهام. حضرت امیر در مواقع جنگ، حد جاری نمیکرد. ظاهرش این است که مطلقاً حد جاری نمیکرد و فرموده بود، خوف است که در اثر اجرای حد، متصل به دشمن بشوند یعنی مصلحت و عقل آدمی میگوید. همچنین در سال قحطی، حد دزدی به هیچکس نمیزد و میگفت شاید این فرد مجبور بوده است."
٣. من بیشتر عمرم رو با ایرانیهای مسلمون گذروندم، از مردم کوچه بازار بگیر تا روحانیون درباری. کلی ترین شناختی که ازشون پیدا کردم، همین بوده که مصلحتشون همه چیو توجیه می کنه. و خدا نکنه تو موقعیتی قرار بگیرن که نیاز به مصلحت اندیشی نداشته باشن، چون اون وقته که جد و آباد همه رو می یارن جلوی چشماشون!
٤. حالا رگ گردنت نزنه بالا، مذاهب دیگه رو ندیدم که بخوام قضاوت کنم.
٥. تازگیا به عبارت "ما ایرانیها" حساسیت پیدا کردم. یعنی تا یکی می گه ما ایرانیها، کمین می کنم بگم نخیر هیچ هم این طور نیست! می دونی چرا؟ احساس می کنم "ما ایرانیها" خیلی خودمون رو تافته جدابافته می دونیم. از همه نظرها. فکر می کنیم نقاط مثبتمون تو دنیا منحصر بفردن، نقاط ضعفون هم فقط مختص ما هستن. خب تقصیری هم نداریم. سی ساله از دنیا و مافیها کشیدیم کنار، دور خودمون و دنیا حصار کشیدیم و درباب اون ور حصار فقط حدس و گمان می بریم. خیلیامون وقتی از ایران می زنیم بیرون هم، حصارهای فکریمونو قاطی زعفرون و قالی و پسته و گز و لواشک می ذاریم تو چمدون و از گمرک اون ور رد می کنیم. خلاصه ما ایرانیها خیلی یه جوری هستیم!
٦. راستی این سردنیا یه نتیجه ای گرفتم: ما ایرانیها، دست کم بین ملل مسلمون، جزء لامذهب ترینهاییم! یعنی اینجا به همون نسبت که ایرانی می شناسم، عراقی، سعودی، افغان، پاکستانی، سوری، لبنانی، مالایی و اندونزیایی هم می شناسم. مالایی که زیاد می شناسم خیرسرم یک سال و نیمی مهمونشون بودم! خیلی از این دوست و آشناها، حجاب ندارن. پاش بیفته اهل دواخوری هم هستن. بعضیاشونم سفت و سخت، روگرفته، تو هیچ رستورانی لب به گوشت نمی زنن مبادا زبح اسلامی نباشه. اما هیچ کدوم رو ندیدم با مقدسات اسلام شوخی کنه، یا نماز و روزه رو سبک بگیره یا دست کم با افتخار از تغییر دینش برای پناهندگی گرفتن حرف بزنه! شاید براتون جالب باشه بدونین فریده، دوست افغان من، با اصرار می خواست منو ببره نمازخونه دانشگاه که به بروبچ ثابت کنه ایرانیها هم نماز می خونن هه هه هه! البته برمنکرش لعنت، همه جا همه جور آدمی پیدا می شه. اما مذهب برای ایرانیهایی که من دیدم، بیشتر از دیگران جنبه "بیزینس" داشته. خب چه می دونم بلکه من به پست آدمهای "ناتو" می خورم همه اش!
٧. یه جمله پست مدرن می گه مذهب و ملیت رو بذار کنار بابا. انترناسیونال باش!... ارواح عمه هرکی تونست!